داریم به ایام خونه تکونی نزدیک میشیم

هرکی هرچی قایم کرده زودتر گم و گورش کنه

آبرومون در خطره

ﺗﻮ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ

ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ

ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺳﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﯽ ؟

.

.

.

ﮔﻔﺖ : ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﯼ |: !

ﭼﻦ ﺭﻭﺯﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺑﺎ ﻧﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ

پیرمرده دم‌ عابر کارتشو‌ داده به من

میگه موجودی بگیر برام

براش گرفتم ، میگم ۵ هزار تومنه پدر جان

گفت خاک بر اون سرت کنن با این موجودی گرفتنت و رفت :|

دختره اینقدر پست عاشقانه گذاشته
که دل منم واسه پسره تنگ شده
داداش اگه راه داره برگرد
خیلی آقایی

زنگ زدم به مامانم میگم :
مامان مهمون اومده چیکار کنم ؟!
میگه برو تو کمد دیواری یه جعبه هست
روش نوشته رادیو آقا جون !
مودم توی اونه وصلش کن
رمزشم اسم بچه وسطی همسایه بغلیه
مهمونا سرگرم بشن تا من خودمو برسونم !
و همچنان رفیق بی کلک مادر